بستن
تاریخچه جستجو

      فیلترشکن شما روشن است. برای استفاده بهتر از فیلیمو و تماشای رایگان با اینترنت ایرانسل، رایتل و مبین‌نت، فیلترشکن خود را خاموش و صفحه را از اول باز کنید.

      کارتون لئونا

      کارتون لئونا

      مناسب برای بالای 3 سال

      اگر ساکن خارج از کشور هستی، می‌توانی این سریال را در تلویکا ببینی.

      قسمت‌های
      لئونا
      مرتب سازی
      • از اول به آخر
      • از آخر به اول
      • خانواده شیر برای گردش به طبیعت رفته اند. مامان در طبیعت مشغول نقاشی کردن است. لئونا و لئو میخواهند تا به مامان در نقاشی کمک کنند اما به سه پایه بوم آسیب می زنند. بابا آن را تعمیر می کند و لئونا و لئو با همکاری بابا روی یک جعبه بازیافتی قارچ تصویر خانواده شیر را به طرزی مضحک نقاشی می کنند.
        خانواده شیر برای گردش به طبیعت رفته اند. مامان در طبیعت مشغول نقاشی کردن است. لئونا و لئو میخواهند تا به مامان در نقاشی کمک کنند اما به سه پایه بوم آسیب می زنند. بابا آن را تعمیر می کند و لئونا و لئو با همکاری بابا روی یک جعبه بازیافتی قارچ تصویر خانواده شیر را به طرزی مضحک نقاشی می کنند.
      • خانه ی لئونا کمی نامرتب است و خرده بیسکوییت و مواد غذایی روی زمین ریخته است و باعث شده است سوسک داخل خانه بیاید. خانواده با کمک هم خانه را نظافت می کنند. اول آشپزخانه و سپس پذیرایی و بعد اتاق لئونا را تمیز می کنند سوسک مجبور می شود مدام فرار کند و جایی پناه بگیرد اما بالاخره لئو با نخ خوراکی که به آن وصل است سوسک را از خانه بیرون می برد.
        خانه ی لئونا کمی نامرتب است و خرده بیسکوییت و مواد غذایی روی زمین ریخته است و باعث شده است سوسک داخل خانه بیاید. خانواده با کمک هم خانه را نظافت می کنند. اول آشپزخانه و سپس پذیرایی و بعد اتاق لئونا را تمیز می کنند سوسک مجبور می شود مدام فرار کند و جایی پناه بگیرد اما بالاخره لئو با نخ خوراکی که به آن وصل است سوسک را از خانه بیرون می برد.
      • خانواده ی لئونا برای گردش آماده می شوند و وسایل مورد نیاز را برداشته و سوار ماشین می شوند. لئو با عروسکش بوبو همراه است و راوی از علاقه زیاد لئو به بوبو می گوید . آن ها به طبیعت می رسند و تفریح می کنند. لئو بوبو را در همه فعالیت ها از جمله بازی، هیزم جمع کردن، آتش روشن کردن، ناهار خوردن و آب بازی همراه خود دارد. هنگام برگشت، وسایل را جمع می کنند و لئو متوجه می شود که بوبو را گم کرده است. لئونا و داداش کارآگاه بازی می کنند و با ذره بین جاهایی که از صبح بودند را جستجو می کنند و نهایتاً بوبو را شناور در برکه بالای شاخه های درختچه پیدا می کنند .
        خانواده ی لئونا برای گردش آماده می شوند و وسایل مورد نیاز را برداشته و سوار ماشین می شوند. لئو با عروسکش بوبو همراه است و راوی از علاقه زیاد لئو به بوبو می گوید . آن ها به طبیعت می رسند و تفریح می کنند. لئو بوبو را در همه فعالیت ها از جمله بازی، هیزم جمع کردن، آتش روشن کردن، ناهار خوردن و آب بازی همراه خود دارد. هنگام برگشت، وسایل را جمع می کنند و لئو متوجه می شود که بوبو را گم کرده است. لئونا و داداش کارآگاه بازی می کنند و با ذره بین جاهایی که از صبح بودند را جستجو می کنند و نهایتاً بوبو را شناور در برکه بالای شاخه های درختچه پیدا می کنند .
      • لئونا منتظر دوچرخه اش است. اما بابا با کارتن بزرگ وارد می شود که قطعات دوچرخه داخل آن است. بابا به دلیل مشغله، ساخت دوچرخه را به بعد موکول می کند و داداش اجازه می گیرد که دوچرخه را بسازد. داداش با کمک لئونا و لئو تلاش می کنند دوچرخه را سرهم کنند، اما ابتدا اشتباه میکنند و دوچرخه ناقص میسازند. وقتی بابا برمی گردد، با استفاده از دفترچه راهنما دوچرخه را به درستی سرهم می کنند . سپس همگی به حیاط می روند، داداش و لئونا دوچرخه سواری می کنند و لئو دنبالش می دود . بابا به لئو قول می دهد وقتی بزرگتر شد، برای او هم دوچرخه بخرد.
        لئونا منتظر دوچرخه اش است. اما بابا با کارتن بزرگ وارد می شود که قطعات دوچرخه داخل آن است. بابا به دلیل مشغله، ساخت دوچرخه را به بعد موکول می کند و داداش اجازه می گیرد که دوچرخه را بسازد. داداش با کمک لئونا و لئو تلاش می کنند دوچرخه را سرهم کنند، اما ابتدا اشتباه میکنند و دوچرخه ناقص میسازند. وقتی بابا برمی گردد، با استفاده از دفترچه راهنما دوچرخه را به درستی سرهم می کنند . سپس همگی به حیاط می روند، داداش و لئونا دوچرخه سواری می کنند و لئو دنبالش می دود . بابا به لئو قول می دهد وقتی بزرگتر شد، برای او هم دوچرخه بخرد.
      • لئونا و برادرانش به محوطه جلو خانه برای بازی می روند ولی نور شدید خورشید آن ها را آزار می دهد . مامان سه پایه سایبان دار برایشان می آورد و بچه ها به بازی ادامه می دهند. پس از عرق ریختن در گرما، مامان با سه لیوان شربت خنک می آید و بچه ها زیر سایه درخت قایم باشک بازی می کنند . بعد از مدتی، تصمیم به میوه چیدن می گیرند. وقتی گرما قابل تحمل نیست، داداش سبد سیب ها را در آب رها می کند و آب به خودش و لئونا می پاشد، و احساس خنکی می کنند. بچه ها در حوض آب بازی می کنند و مامان و بابا هم می آیند و در کنار حوض، سیب می خورند.
        لئونا و برادرانش به محوطه جلو خانه برای بازی می روند ولی نور شدید خورشید آن ها را آزار می دهد . مامان سه پایه سایبان دار برایشان می آورد و بچه ها به بازی ادامه می دهند. پس از عرق ریختن در گرما، مامان با سه لیوان شربت خنک می آید و بچه ها زیر سایه درخت قایم باشک بازی می کنند . بعد از مدتی، تصمیم به میوه چیدن می گیرند. وقتی گرما قابل تحمل نیست، داداش سبد سیب ها را در آب رها می کند و آب به خودش و لئونا می پاشد، و احساس خنکی می کنند. بچه ها در حوض آب بازی می کنند و مامان و بابا هم می آیند و در کنار حوض، سیب می خورند.
      • شب، پدر و مادر خسته هستند ولی نگران نامرتب بودن خانه برای مهمانان فردا هستند. داداش با کمک لئونا و لئو، یک بازی طراحی می کند که در آن وسایل خانه را مرتب کنند . بچه ها وسایل را مرتب می کنند و کارهای مهم پیش از خواب مانند مسواک زدن، دستشویی رفتن، شستن دست و صورت و شکرگزاری را انجام می دهند. سپس به رختخواب می روند و لئو به خواب می رود. لئونا همچنان مقاومت می کند، اما با خواندن قصه توسط داداش، او نیز به خواب می رود.
        شب، پدر و مادر خسته هستند ولی نگران نامرتب بودن خانه برای مهمانان فردا هستند. داداش با کمک لئونا و لئو، یک بازی طراحی می کند که در آن وسایل خانه را مرتب کنند . بچه ها وسایل را مرتب می کنند و کارهای مهم پیش از خواب مانند مسواک زدن، دستشویی رفتن، شستن دست و صورت و شکرگزاری را انجام می دهند. سپس به رختخواب می روند و لئو به خواب می رود. لئونا همچنان مقاومت می کند، اما با خواندن قصه توسط داداش، او نیز به خواب می رود.
      • هوا برفی است و داداش بدون لباس گرم به بیرون رفته و هنگام بازگشت بسیار سردش است. لئو با ذوق اولین برف را تماشا می کند . مامان به شرط پوشیدن لباس گرم، اجازه می دهد لئو و لئونا بیرون بروند. آن ها با هم روی برف ها میپرند، گلوله برفی درست می کنند و تصمیم به ساخت آدم برفی می گیرند . پس از اتمام آدم برفی، لباس گرم داداش را به تن او می کنند. مامان، بابا و داداش به تماشای آدم برفی می آیند و داداش که لباس گرم ندارد، سردش شده و متوجه می شود لباس هایش تن آدم برفی است.
        هوا برفی است و داداش بدون لباس گرم به بیرون رفته و هنگام بازگشت بسیار سردش است. لئو با ذوق اولین برف را تماشا می کند . مامان به شرط پوشیدن لباس گرم، اجازه می دهد لئو و لئونا بیرون بروند. آن ها با هم روی برف ها میپرند، گلوله برفی درست می کنند و تصمیم به ساخت آدم برفی می گیرند . پس از اتمام آدم برفی، لباس گرم داداش را به تن او می کنند. مامان، بابا و داداش به تماشای آدم برفی می آیند و داداش که لباس گرم ندارد، سردش شده و متوجه می شود لباس هایش تن آدم برفی است.
      • مامان و بابا برای عیادت دوستشان خانه را ترک می کنند و بابابزرگ و مامان بزرگ برای مراقبت از بچه ها می آیند و قرار است که آن ها را سروقت بخوابانند. اما بچه ها با بهانه هایی چون بازی، قصه شنیدن و نمایش بازی کردن از زیر خوابیدن در می روند که نهایتاً بابابزرگ و مامان بزرگ خسته می شوند و به خواب می روند و وقتی مامان و بابا می آیند متوجه می شوند به جای بچه ها والدینشان خوابیده اند.
        مامان و بابا برای عیادت دوستشان خانه را ترک می کنند و بابابزرگ و مامان بزرگ برای مراقبت از بچه ها می آیند و قرار است که آن ها را سروقت بخوابانند. اما بچه ها با بهانه هایی چون بازی، قصه شنیدن و نمایش بازی کردن از زیر خوابیدن در می روند که نهایتاً بابابزرگ و مامان بزرگ خسته می شوند و به خواب می روند و وقتی مامان و بابا می آیند متوجه می شوند به جای بچه ها والدینشان خوابیده اند.
      • خانواده ی لئونا به گردش در طبیعت می روند . هنگام پهن کردن سفره، یک مورچه روی سفره ظاهر می شود و لئو تالش می کند تا آن را دور کند. مادر توضیح می دهد که مورچه دنبال غذاست، و لئونا و لئو به او کمی غذا می دهند . سپس یک زنبور می آید و دور بابا که در حال استراحت است، می چرخد. داداش سعی می کند زنبور را دور کند ولی زنبور عصبانی می شود و داداش را تعقیب می کند . بابا با شوخی این تعقیب و گریز را گزارش می کند و مامان، لئونا و لئو هم داداش را تشویق می کنند . در نهایت، داداش بعد از کلی دویدن، خسته برمی گردد و زنبور او را رها می کند.
        خانواده ی لئونا به گردش در طبیعت می روند . هنگام پهن کردن سفره، یک مورچه روی سفره ظاهر می شود و لئو تالش می کند تا آن را دور کند. مادر توضیح می دهد که مورچه دنبال غذاست، و لئونا و لئو به او کمی غذا می دهند . سپس یک زنبور می آید و دور بابا که در حال استراحت است، می چرخد. داداش سعی می کند زنبور را دور کند ولی زنبور عصبانی می شود و داداش را تعقیب می کند . بابا با شوخی این تعقیب و گریز را گزارش می کند و مامان، لئونا و لئو هم داداش را تشویق می کنند . در نهایت، داداش بعد از کلی دویدن، خسته برمی گردد و زنبور او را رها می کند.
      • پانی مهمان لئوناست و برای لئو هدیه می اورد و به لئو یک بادکنک می دهد که از گاز هیلوم است. بادکنک بعد از چندبار حواس پرتی اژدر در شاخه های درخت گیر میکند و گنجشک مهربان آن را می آورد.
        پانی مهمان لئوناست و برای لئو هدیه می اورد و به لئو یک بادکنک می دهد که از گاز هیلوم است. بادکنک بعد از چندبار حواس پرتی اژدر در شاخه های درخت گیر میکند و گنجشک مهربان آن را می آورد.
      • خانواده ی لئونا به پارک بازی می روند و بازی های مختلفی را امتحان می کنند . لئو به دلیل قد کوتاه تر نمی تواند در همه بازی ها شرکت کند و لئونا احساس برتری می کند . لئونا می تواند لئو را در تاب سواری هل دهد ولی لئو نمی تواند . اما در بازی نردبان افقی، لئو بهتر از بابا شیر و لئونا عمل می کند. در الاکلنگ، لئو به دلیل کوچک تر بودن نمی تواند با لئونا بازی کند و لئونا این موضوع را به او یادآوری می کند .مامان شیر و بابا شیر به کمکشان می آیند و با هم بازی می کنند
        خانواده ی لئونا به پارک بازی می روند و بازی های مختلفی را امتحان می کنند . لئو به دلیل قد کوتاه تر نمی تواند در همه بازی ها شرکت کند و لئونا احساس برتری می کند . لئونا می تواند لئو را در تاب سواری هل دهد ولی لئو نمی تواند . اما در بازی نردبان افقی، لئو بهتر از بابا شیر و لئونا عمل می کند. در الاکلنگ، لئو به دلیل کوچک تر بودن نمی تواند با لئونا بازی کند و لئونا این موضوع را به او یادآوری می کند .مامان شیر و بابا شیر به کمکشان می آیند و با هم بازی می کنند
      • لئو در باران بازی می کند و سرما می خورد، ولی همچنان اصرار به بازی دارد. مادر پیشنهاد می دهد که لئونا و بقیه خانواده با او بازی کنند تا مراقبت های لازم را انجام دهند. لئونا به عنوان پرستار، مامان، بابا و داداش را معاینه می کند و به لئو توصیه می کند استراحت کند. لئو با خوشحالی به اتاق می رود و می خوابد. با همکاری خانواده، لئو مراحل بهبود را طی می کند و روز بعد که حالش خوب می شود، دوباره می خواهد همان بازی را انجام دهند، ولی بقیه با خنده فرار می کنند و نمی خواهند دوباره آن بازی را انجام دهند.
        لئو در باران بازی می کند و سرما می خورد، ولی همچنان اصرار به بازی دارد. مادر پیشنهاد می دهد که لئونا و بقیه خانواده با او بازی کنند تا مراقبت های لازم را انجام دهند. لئونا به عنوان پرستار، مامان، بابا و داداش را معاینه می کند و به لئو توصیه می کند استراحت کند. لئو با خوشحالی به اتاق می رود و می خوابد. با همکاری خانواده، لئو مراحل بهبود را طی می کند و روز بعد که حالش خوب می شود، دوباره می خواهد همان بازی را انجام دهند، ولی بقیه با خنده فرار می کنند و نمی خواهند دوباره آن بازی را انجام دهند.
      • مامان دنبال گردنبندش است. همه جا را می گردد او وقتی بیرون از خانه می رود تا آن جا را بگردد متوجه کثیف شدن ماشین بابا می شود برای اینکه او را خوشحال کنند با کمک بچه ها برای تمیزکاری ماشین می روند . پس از انجام تمیز کاری لئو دوباره آب کثیف را روی ماشین می ریزد مامان شیر با خنده دوباره کمک می کند تا ماشین را برق بی اندازد . بابا از حمام در آمده و به بیرون می آید بچه ها از او خواهش می کنند چشم هایش را ببندد. گردنبد مادرش را که مدت ها بود گم شده بود پیدا می کند و مامان بیشتر از همه خوشحال می شود.
        مامان دنبال گردنبندش است. همه جا را می گردد او وقتی بیرون از خانه می رود تا آن جا را بگردد متوجه کثیف شدن ماشین بابا می شود برای اینکه او را خوشحال کنند با کمک بچه ها برای تمیزکاری ماشین می روند . پس از انجام تمیز کاری لئو دوباره آب کثیف را روی ماشین می ریزد مامان شیر با خنده دوباره کمک می کند تا ماشین را برق بی اندازد . بابا از حمام در آمده و به بیرون می آید بچه ها از او خواهش می کنند چشم هایش را ببندد. گردنبد مادرش را که مدت ها بود گم شده بود پیدا می کند و مامان بیشتر از همه خوشحال می شود.
      • لئونا و شایا متوجه کتابی می شوند که میشا درباره ستاره ها می خواند و توجه شان جلب می شود. می شا با آوردن تلسکوپ آسمان شب را به آن ها نشان می دهد و بابا نیز آن ها را راهنمایی می کند . لئونا دلش می خواست که یک فضاپیما داشت و به آسمان سفر می کرد. بابا در کارگاهش یک فضاپیما می سازد و بچه ها به شکل خیالی با فضاپیما به ماه و بعد مریخ و زحل سفر می کنند و بعد به خانه باز می گردند .
        لئونا و شایا متوجه کتابی می شوند که میشا درباره ستاره ها می خواند و توجه شان جلب می شود. می شا با آوردن تلسکوپ آسمان شب را به آن ها نشان می دهد و بابا نیز آن ها را راهنمایی می کند . لئونا دلش می خواست که یک فضاپیما داشت و به آسمان سفر می کرد. بابا در کارگاهش یک فضاپیما می سازد و بچه ها به شکل خیالی با فضاپیما به ماه و بعد مریخ و زحل سفر می کنند و بعد به خانه باز می گردند .
      • لئونا و خانواده برای گردش به جنگل می روند. آن ها در جنگل با مورچه ها، پرندگان و مارمولک ها آشنا می شوند و تمشک جنگلی می خورند . شب در چادر لئونا و لئو از صداهای جنگل می ترسند. مادر برای آن ها داستان تعریف می کند و همه می خوابند .
        لئونا و خانواده برای گردش به جنگل می روند. آن ها در جنگل با مورچه ها، پرندگان و مارمولک ها آشنا می شوند و تمشک جنگلی می خورند . شب در چادر لئونا و لئو از صداهای جنگل می ترسند. مادر برای آن ها داستان تعریف می کند و همه می خوابند .
      • صدایی در خانه ی لئونا به گوش می رسد. مامان فکر می کند فر خراب شده است. بابا فکر می کند تلویزیون خراب شده است . همگی متوجه می شوند که جیرجیرکی به خانه آمده است. خانواده لئونا جیرجیرک را تا کنار بوته ها همراهی می کند. اما جیرجیرک دوباره برمی گردد. لئونا و لئو حدس می زنند او از کیک مامان می خواهد. در بشقابی برای او کیک می گذارند. شب موقع خواب بابا در حال گفتن قصه به لئونا و لئو است که با شنیدن صدای جیرجیرک ها لذت می برند و کم کم همگی خوابشان می برد .
        صدایی در خانه ی لئونا به گوش می رسد. مامان فکر می کند فر خراب شده است. بابا فکر می کند تلویزیون خراب شده است . همگی متوجه می شوند که جیرجیرکی به خانه آمده است. خانواده لئونا جیرجیرک را تا کنار بوته ها همراهی می کند. اما جیرجیرک دوباره برمی گردد. لئونا و لئو حدس می زنند او از کیک مامان می خواهد. در بشقابی برای او کیک می گذارند. شب موقع خواب بابا در حال گفتن قصه به لئونا و لئو است که با شنیدن صدای جیرجیرک ها لذت می برند و کم کم همگی خوابشان می برد .
      • لئونا و خانواده برای تفریح به کوهپایه می روند. باران می گیرد. از طریق جاده کوهستانی خودشان را به قله می رسانند و از ابرها عبور می کنند و به هوای آفتابی می رسند. در این مسیر با مسائل مختلفی آشنا می شوند.
        لئونا و خانواده برای تفریح به کوهپایه می روند. باران می گیرد. از طریق جاده کوهستانی خودشان را به قله می رسانند و از ابرها عبور می کنند و به هوای آفتابی می رسند. در این مسیر با مسائل مختلفی آشنا می شوند.
      • لئونا و شایا قایم باشک بازی می کنند. اما شایا نمی داند باید کجا قایم شود. میشا شایا را پشت سر خودش پنهان می کند لئونا ابتدا نمی تواند شایا را پیدا کند. اما بعد متوجه می شود که میشا مدام در حال خندیدن است و چون میشا قلقلکی است به وجود شایا پشت سر او پی می برد.
        لئونا و شایا قایم باشک بازی می کنند. اما شایا نمی داند باید کجا قایم شود. میشا شایا را پشت سر خودش پنهان می کند لئونا ابتدا نمی تواند شایا را پیدا کند. اما بعد متوجه می شود که میشا مدام در حال خندیدن است و چون میشا قلقلکی است به وجود شایا پشت سر او پی می برد.
      • لئونا، شایا و می شا در یک روز پاییزی برای بازی به بیرون می روند. بادبادک بازی می کنند، بادبادک در شاخه درخت و سپس در گودال آب گیر می کند. بابا و میشا بادبادک را نجات می دهند. در آخر روی برگ ها قل می خورند.
        لئونا، شایا و می شا در یک روز پاییزی برای بازی به بیرون می روند. بادبادک بازی می کنند، بادبادک در شاخه درخت و سپس در گودال آب گیر می کند. بابا و میشا بادبادک را نجات می دهند. در آخر روی برگ ها قل می خورند.
      • شب است. لئونا و لئو در پذیرایی تلویزیون تماشا می کنند . ناگهان برق قطع می شود و همه وسایل از کار می افتند . داداش پیشنهاد می دهد چراغ قوه پیدا کنند. بچه ها با نور چراغ قوه بازی می کنند. همگی در پذیرایی جمع می شوند . لئونا یک کارتن می آورد و آن را به شکل تلو یزیون درمی آورد و نمایش اجرا می کند . وقتی برق می آید، بچه ها تلویزیون را خاموش می کنند و می گویند این بازی را بیشتر دوست دارند.
        شب است. لئونا و لئو در پذیرایی تلویزیون تماشا می کنند . ناگهان برق قطع می شود و همه وسایل از کار می افتند . داداش پیشنهاد می دهد چراغ قوه پیدا کنند. بچه ها با نور چراغ قوه بازی می کنند. همگی در پذیرایی جمع می شوند . لئونا یک کارتن می آورد و آن را به شکل تلو یزیون درمی آورد و نمایش اجرا می کند . وقتی برق می آید، بچه ها تلویزیون را خاموش می کنند و می گویند این بازی را بیشتر دوست دارند.
      • لئونا و لئو و داداش در محوطه خانه بازی می کنند. داداش به لئو در بازی کمک می کند. آن ها بازی های مختلف را امتحان می کنند و در نهایت با پیوستن مامان وبابا همگی باهم بازی می کنند.
        لئونا و لئو و داداش در محوطه خانه بازی می کنند. داداش به لئو در بازی کمک می کند. آن ها بازی های مختلف را امتحان می کنند و در نهایت با پیوستن مامان وبابا همگی باهم بازی می کنند.
      • روز خانه تکانی در خانه ی لئوناست، مامان لوازم سالمی که دیگر استفاده نمی شوند را در جعبه ای می گذارد تا به خیریه ببخشد. لئو و لئونا کنجکاو هستند تا ببینند داخل آن جعبه چه وسیله هایی وجود دارند. آن ها داخل کارتن یک ساعت پیدا می کنند. موقع زنگ خوردن ساعت یک پرنده از ساعت بیرون می آید. اما لئو هنگام زنگ ساعت کوکو بیرون می رود و پرنده کوکو را نمی بیند. دوباره ساعت کوکو زنگ می خورد و باز هم لئو نمی تواند آن را ببیند لئو گریه می کند . برای بار سوم مامان قول می دهد که لئو را برای ساعت کوکو صدا بزند تا پرنده را ببیند لئو بالاخره می تواند پرنده ساعت را ببیند .
        روز خانه تکانی در خانه ی لئوناست، مامان لوازم سالمی که دیگر استفاده نمی شوند را در جعبه ای می گذارد تا به خیریه ببخشد. لئو و لئونا کنجکاو هستند تا ببینند داخل آن جعبه چه وسیله هایی وجود دارند. آن ها داخل کارتن یک ساعت پیدا می کنند. موقع زنگ خوردن ساعت یک پرنده از ساعت بیرون می آید. اما لئو هنگام زنگ ساعت کوکو بیرون می رود و پرنده کوکو را نمی بیند. دوباره ساعت کوکو زنگ می خورد و باز هم لئو نمی تواند آن را ببیند لئو گریه می کند . برای بار سوم مامان قول می دهد که لئو را برای ساعت کوکو صدا بزند تا پرنده را ببیند لئو بالاخره می تواند پرنده ساعت را ببیند .
      • لئونا و لئو با کمک مامان یک بادبادک می سازند و خانوادگی برای بادبادک بازی به ساحل می روند. نخ بادبادک جدا می شود و باد آن را با خود بالای یک تپه ی ماسه ای می برد . آن ها برای پایین آوردن بادبادک بالای تپه می روند اما همگی قل می خورند.
        لئونا و لئو با کمک مامان یک بادبادک می سازند و خانوادگی برای بادبادک بازی به ساحل می روند. نخ بادبادک جدا می شود و باد آن را با خود بالای یک تپه ی ماسه ای می برد . آن ها برای پایین آوردن بادبادک بالای تپه می روند اما همگی قل می خورند.
      • لئونا، لئو و داداش در حال بازی کردن در محوطه بیرونی خانه هستند. هوا تیره می شود و باد شروع به وزش می کند . آن ها به خانه می روند تا هوا بهتر شود. اما صدای رعدوبرق آن ها را نگران می کند . داداش و مامان و بابا با طرح یک بازی سرگرم می شوند . بازی این گونه است که رعد و برق مثل یک شیر قوی می غرد و بچه ها می توانند با صدای رعد بغرند .
        لئونا، لئو و داداش در حال بازی کردن در محوطه بیرونی خانه هستند. هوا تیره می شود و باد شروع به وزش می کند . آن ها به خانه می روند تا هوا بهتر شود. اما صدای رعدوبرق آن ها را نگران می کند . داداش و مامان و بابا با طرح یک بازی سرگرم می شوند . بازی این گونه است که رعد و برق مثل یک شیر قوی می غرد و بچه ها می توانند با صدای رعد بغرند .
      • لئونا و لئو در خانه مامان بزرگ و بابابزرگ در حال ماشین بازی اند. ماشین آن ها به کمد برخورد می کند و آن ها را کنجکاو می کند تا کمد را باز کنند. آن ها لباس های مامان بزرگ و بابابزرگ را از کمد بیرون می آورند و می پوشند و ادعا می کنند مامان بزرگ و بابابزرگ اند.مادربزرگ برای عصرانه کیک می آورد و آن ها برای خوردن کیک مورد علاقه شان لباس ها را در می آورند.
        لئونا و لئو در خانه مامان بزرگ و بابابزرگ در حال ماشین بازی اند. ماشین آن ها به کمد برخورد می کند و آن ها را کنجکاو می کند تا کمد را باز کنند. آن ها لباس های مامان بزرگ و بابابزرگ را از کمد بیرون می آورند و می پوشند و ادعا می کنند مامان بزرگ و بابابزرگ اند.مادربزرگ برای عصرانه کیک می آورد و آن ها برای خوردن کیک مورد علاقه شان لباس ها را در می آورند.
      • هوا بارانی است. حوصله بچه ها سر رفته است. لئونا و برادر کوچکترش (لئو) به اتاق کار والدین می روند و آن جا با رنگ انگشتی بازی می کنند. هر دو سراپا رنگی می شوند. پیش بابا می روند و او آن دو را تمیز می کند. بعد خانوادگی می روند تا با رنگ انگشتی نقاشی کنند. بابا شیر برای برداشتن قوطی رنگ ها از روی قفسه روی چهار پایه می رود، اما پایش می لغزد و زمین می افتد. همگی رنگی می شوند.
        هوا بارانی است. حوصله بچه ها سر رفته است. لئونا و برادر کوچکترش (لئو) به اتاق کار والدین می روند و آن جا با رنگ انگشتی بازی می کنند. هر دو سراپا رنگی می شوند. پیش بابا می روند و او آن دو را تمیز می کند. بعد خانوادگی می روند تا با رنگ انگشتی نقاشی کنند. بابا شیر برای برداشتن قوطی رنگ ها از روی قفسه روی چهار پایه می رود، اما پایش می لغزد و زمین می افتد. همگی رنگی می شوند.
      loader

      دیدگاه‌های انیمیشن لئونا

      دیدگاه ها
      • فصل ها
      • قسمت ها
      • بازگشت
      • فیلیمو ۱۷ بهمن ۱۴۰۳
        _spoil :no__

        ما دیدگاهت را به تیم ساخت و انتخاب فیلم و سریال ها، مستقیما منتقل می کنیم.

    • لوگوفیلیمو
      فیلیموتور فیلیموتور​، یه گشت‌وگذار جذاب!

      چند ثانیه از هر فیلم و سریال رو برش زدیم. ​​بگرد و علاقه‌ت رو پیدا کن.

      برای شروع تور، رو به بالا بکشید.
      فیلیموتور

      همه تورهای مربوط به این سریال را تماشا کردید.

      باز هم تور داریم؟