فیلترشکن شما روشن است. برای استفاده بهتر از فیلیمو و تماشای رایگان با اینترنت ایرانسل، رایتل و مبیننت، فیلترشکن خود را خاموش و صفحه را از اول باز کنید.
دختر کوچولو یی بود که دوست نداشت به مدرسه برود. او همیشه برای رفتن به مدرسه دیر می جنبید و برای آماده شدن باید عجله می کرد اما هیچوقت سروقت به مدرسه نمیرسید.
یک روز صبح که مثل همیشه داشت با عجله به مدرسه می رفت، وقتی که از سر خیابان می پیچید، شیری دید که ایستاده و راه را بر او بسته است، شیر غرشی کشید و به دختر گفت که می خواهم تو را بخورم
دختر کوچولو یی بود که دوست نداشت به مدرسه برود. او همیشه برای رفتن به مدرسه دیر می جنبید و برای آماده شدن باید عجله می کرد اما هیچوقت سروقت به مدرسه نمیرسید.
یک روز صبح که مثل همیشه داشت با عجله به مدرسه می رفت، وقتی که از سر خیابان می پیچید، شیری دید که ایستاده و راه را بر او بسته است، شیر غرشی کشید و به دختر گفت که می خواهم تو را بخورم
متیو، مردی آرام و سالخورده، با خواهرش ماریلا در مزرعه ای به نام گرین گیبلز زندگی می کند. آنها تصمیم می گیرند پسری یتیم را به سرپرستی بگیرند تا در کارهای مزرعه به آن ها کمک کند. متیو برای استقبال از کودک به ایستگاه قطار می رود، اما...
متیو، مردی آرام و سالخورده، با خواهرش ماریلا در مزرعه ای به نام گرین گیبلز زندگی می کند. آنها تصمیم می گیرند پسری یتیم را به سرپرستی بگیرند تا در کارهای مزرعه به آن ها کمک کند. متیو برای استقبال از کودک به ایستگاه قطار می رود، اما...
سارا کرو، دخترکی باهوش و مهربان همراه با پدرش از هندوستان به لندن می آید تا در مدرسه ای اشرافی تحصیل کند. او در محیطی پر زرق وبرق، زندگی جدیدی را آغاز می کند، اما اتفاقی در راه است که همه چیز را تغییر می دهد...
سارا کرو، دخترکی باهوش و مهربان همراه با پدرش از هندوستان به لندن می آید تا در مدرسه ای اشرافی تحصیل کند. او در محیطی پر زرق وبرق، زندگی جدیدی را آغاز می کند، اما اتفاقی در راه است که همه چیز را تغییر می دهد...
کشاورز فقیری بود که زن و پسر تنبلی به نام جک داشت. روزی که کشاورز مُرد فقط یک گاو برای خانواده اش به جا گذاشت. زمانی که آن گاو دیگر شیر نداد، مادر جک به او گفت که
برود و گاو را بفروشد و با پول آن مقداری دانه بخرد که آن ها را بکارند اما...
کشاورز فقیری بود که زن و پسر تنبلی به نام جک داشت. روزی که کشاورز مُرد فقط یک گاو برای خانواده اش به جا گذاشت. زمانی که آن گاو دیگر شیر نداد، مادر جک به او گفت که
برود و گاو را بفروشد و با پول آن مقداری دانه بخرد که آن ها را بکارند اما...
در زمان های گذشته، در شهر پاریس، خانوم خوب و مهربانی به نام آدلا در خانهٔ بسیار قشنگی زندگی می کرد. او چهار گربهٔ ملوس داشت که آن ها را خیلی دوست داشت و در این دنیا به جز آن ها کسی را نداشت، بنابراین در وصیت نامه ای ثروتش را به آن ها بخشید...
در زمان های گذشته، در شهر پاریس، خانوم خوب و مهربانی به نام آدلا در خانهٔ بسیار قشنگی زندگی می کرد. او چهار گربهٔ ملوس داشت که آن ها را خیلی دوست داشت و در این دنیا به جز آن ها کسی را نداشت، بنابراین در وصیت نامه ای ثروتش را به آن ها بخشید...
در زمان های قدیم در سرزمینی دور پادشاه مهربانی به همراه ملکهٔ دوست داشتنی اش زندگی می کرد. آن دو به مناسبت برآورده شدن آرزوی قلبی شان که به دنیا آوردن یک فرزند بود جشنی بزرگ گرفتند. در روز جشن همه کادویی تهیه کرده بودند، بعد از اینکه پنج پری کادوهایشان را دادند ناگهان رعدوبرقی با قصر برخورد کرد و پری ای زشت و بدجنس از جنگل بیرون آمد...
در زمان های قدیم در سرزمینی دور پادشاه مهربانی به همراه ملکهٔ دوست داشتنی اش زندگی می کرد. آن دو به مناسبت برآورده شدن آرزوی قلبی شان که به دنیا آوردن یک فرزند بود جشنی بزرگ گرفتند. در روز جشن همه کادویی تهیه کرده بودند، بعد از اینکه پنج پری کادوهایشان را دادند ناگهان رعدوبرقی با قصر برخورد کرد و پری ای زشت و بدجنس از جنگل بیرون آمد...
روزی روزگاری در سرزمینی دور افتاده شاهزادهٔ زیبایی در یک قلعهٔ بزرگ زندگی می کرد. در یک شب سرد پیرزن فقیری که به دنبال پناهگاهی می گشت به قلعه آمد، اما شاهزاده زشتی او را مسخره کرد و پیرزن را از در راند. پیرزن که درواقع جادوگر بود به عنوان درس عبرت او را به شکل یک حیوان زشت در آورد...
روزی روزگاری در سرزمینی دور افتاده شاهزادهٔ زیبایی در یک قلعهٔ بزرگ زندگی می کرد. در یک شب سرد پیرزن فقیری که به دنبال پناهگاهی می گشت به قلعه آمد، اما شاهزاده زشتی او را مسخره کرد و پیرزن را از در راند. پیرزن که درواقع جادوگر بود به عنوان درس عبرت او را به شکل یک حیوان زشت در آورد...
یک صبح دل انگیز بهاری در سال ۱۶۰۷ میلادی بادبان های کشتی برافراشته شد و کشتی برای حرکت از لندن به نقطهٔ دوری در سرزمینی جدید به نام «ویرجینیا» آماده شد. در ویرجینیا بانوی سرخ پوست جوانی به نام پوکوهانتس زندگی می کرد که خبر نداشت یک کشتی انگلیسی درحال حرکت به اقیانوس به زودی سرنوشت او را برای همیشه تغییر خواهد داد...
یک صبح دل انگیز بهاری در سال ۱۶۰۷ میلادی بادبان های کشتی برافراشته شد و کشتی برای حرکت از لندن به نقطهٔ دوری در سرزمینی جدید به نام «ویرجینیا» آماده شد. در ویرجینیا بانوی سرخ پوست جوانی به نام پوکوهانتس زندگی می کرد که خبر نداشت یک کشتی انگلیسی درحال حرکت به اقیانوس به زودی سرنوشت او را برای همیشه تغییر خواهد داد...
پیرزنی بود که یک روز می خواست به دیدن یک دانه دخترش که خیلی دوستش داشت برود. پیرزن کارهایش را انجام داد، در خانه اش را بست و رفت و رفت تا رسید به کوهی که نزدیک روستاشون بود، تا به کوه رسید ناگهان یک گرگ گنده پرید جلوی پیرزن و...
پیرزنی بود که یک روز می خواست به دیدن یک دانه دخترش که خیلی دوستش داشت برود. پیرزن کارهایش را انجام داد، در خانه اش را بست و رفت و رفت تا رسید به کوهی که نزدیک روستاشون بود، تا به کوه رسید ناگهان یک گرگ گنده پرید جلوی پیرزن و...
علی بابا تاجری ست که تجارت خود را از پدرش به ارث برده است، او یک برادر بزرگتر به نام قاسم داشت که بسیار شرور و حریص بود. قاسم به امید پول زیاد با زنی ثروتمند ازدواج کرد و تجارتش رشد کرد اما علی بابا با دختری فقیر ازدواج کرد و به شغل هیزم فروشی مشغول شد. یک روز که علی بابا در جنگل مشغول جمع آوری هیزم بود از دور صدای چندنفر به گوشش رسید...
علی بابا تاجری ست که تجارت خود را از پدرش به ارث برده است، او یک برادر بزرگتر به نام قاسم داشت که بسیار شرور و حریص بود. قاسم به امید پول زیاد با زنی ثروتمند ازدواج کرد و تجارتش رشد کرد اما علی بابا با دختری فقیر ازدواج کرد و به شغل هیزم فروشی مشغول شد. یک روز که علی بابا در جنگل مشغول جمع آوری هیزم بود از دور صدای چندنفر به گوشش رسید...
ما دیدگاهت را به تیم ساخت و انتخاب فیلم و سریال ها، مستقیما منتقل می کنیم.
دانلود فیلم قصه های شب
به دلیل رعایت حقوق ناشران، فیلمها را فقط میتوانید با نرمافزارهای فیلیمو دانلود کنید و فقط از طریق همیننرمافزارها در زمانی که اینترنت ندارید تماشا کنید.
ما دیدگاهت را به تیم ساخت و انتخاب فیلم و سریال ها، مستقیما منتقل می کنیم.