علی و مرتضی بعد از تك اجرای موفق "آكتور" با پيشنهاد جذاب يك تهيه كننده ی تئاتر مواجه می شوند! فردای آن روز مرتضی برای دادن حلقه ی نامزدی سراغ سارا می رود تا اينكه…

علی و آلما و مرتضی توسط دكتر از مخمصه ای كه در آن گير كرده اند نجات پيدا می كنند و موفق می شوند فرار كنند غافل از اينكه وارد بازی پردردسر ديگری شده اند…

بعد از ملاقات علی با خواهرزاده اش آنا در خانه ی پدری حالا علی و مرتضی و آلما بايد در لباس يك خانواده ی افغان خودشان را برای ماموريت جديدشان آماده كنند...

علی برخلاف ميل باطنی‌اش و به خاطر آيلين به نازی دروغ می‌گويد. از طرفی پسر مرد كلاهبرداری كه در خانه‌ی سالمندان پنهان شده بود موفق می‌شود ردی از علی و مرتضی و آلما بزند…

ليلی سراغ علی می رود و از او كمك مي خواهد. از طرف ديگر صمديان كه عاشق سارا شده در آخرين ديدارش با سارا با اينكه می داند ديگر سارا را نمی بيند هديه ای‌ كه يادگار مادرش است را به سارا می دهد…

در خانه صمديان، سارا متوجه می شود كسی كه صمديان به عنوان مادرش معرفی كرده كارگر خانه اش بوده است. از طرفی مرتضی كه بعد از تصادف به هوش آمده با تمام توان سعی می كند خودش را به سارا برساند و او را نجات بدهد…

علی و آلما و مرتضی در لباس سه مامور آگاهی زن بيات را به اتهام قتل دستگير می‌كنند و بازجويی را آغاز می‌كنند.

وحيد كه موفق شده مريم را از مخمصه نجات دهد به او قول ازدواج می دهد. اين در حالی است كه علی به همراه مرتضی و آلما برای بازبينی لوكيشن ماموريت جديدشان به عمارت قديمی ای كه غفوری پيدا كرده می روند و در اين ميان علاقه آلما به علی آشكار می شود.

آلما كه متوجه شده در چه مخمصه ای گير افتاده تلاش می كند فرار كند اما فايده ای ندارد تا اينكه…

پيشنهاد ماموريت جديد، علي را درگير چالشی جدی می كند؛ از طرفي مرتضی كه برای خوشبختی سارا تصميم به رها كردن او دارد به پيشنهاد علی سراغ صمديان می رود تا از خوشبخت شدن سارا مطمئن شود اما…

علی كه با شنيدن خبر مرگ بچه‌ی نازی شوكه شده پيش نازی می رود و حالا بايد واقعيت را به او بگويد، اين در حاليست كه زن جوانی كه دنبال علی می گردد سراغ آلما می رود…

زن جوان مرموزی به دنبال علی می‌گردد و در مسیر جستجوی زن به سراغ بی‌بی و مریم که گویا او را می‌شناسند می‌رویم. از طرفی علی که قرار است برای پیدا کردن ردی از بچه های نازی خودش را به عنوان دوست شوهر سابق نازی جا بزند، خودش را برای اجرای نقش جدید آماده می‌کند تا اینکه...

‎علی در نهايت موفق می شود خودش را به آن طرف ديوار برساند و بعد از تجديد گريم صبح زود به همراه مرتضی به بخش وی آی پی برمی گردند و به جستجويشان ادامه می دهند. آنها كه حالا تقريبا همه جا را گشته اند مطمئن می شوند مردی كه دنبالش می گردند آنجا پنهان نشده و می خواهند برگردند كه…

علی و آلما در نقش يك زن و شوهر ميانسال سراغ زوجی كه می خواستند پدرشان را به بخش وی آی پی ببرند می روند و موفق می شوند آن ها را منصرف كنند و در نهايت مرتضی به همراه علی برای پيدا كردن فرد مورد نظرشان وارد خانه سالمندان می شوند.

علی و مرتضی برای ورود به بخش وی آی پی بايد نقش دو پيرمرد را بازی كنند و سراغ دوست گريمورشان آرش می روند تا اينكه…

صمديان كه كارگر خانه اش را به جای مادرش جا زده سارا را برای شام با "مثلا مادرش" بيرون می برد و مرتضی كه به دنبال خوشبختي ساراست و چيزی از واقعيت نمی داند، فداكارانه سارا را با مرد زندگی اش تنها می گذارد! اين در حاليست كه علی و مرتضی بعد از شنيدن حال بد بی بی، مادر علی با عجله خودشان را به خانه بی بی می رسانند تا اينكه…

علی و مرتضی در اولین ماموریتشان برای پی‌بردن به راز منشی مطب ناچارند یک دختر بازیگر به نام آلما را به تیم خودشان اضافه کنند. بعد از طراحی نقشه، آلما به همراه علی در قالب دو معتاد شیشه ای وارد مطب می شوند تا اینكه...

اولین ماموریت آغاز می شود. علی و مرتضی در تکاپوی آماده شدن برای بازی در نقش جدیدشان، ناگزیر باید با آدم های عجیبی روبرو شوند.

علی و مرتضی اجرای یك نمایش سورپرایز را سفارش گرفته‌اند که قرار است پولی که لازم دارند را تامین کند اما آنها باید خود را برای ماجراهای مهم دیگری آماده کنند.

علی و مرتضی، دو بازیگر مستعد تئاتر كه در سالن نمایش متروكه‌ای زندگی می‌كنند برای رسیدن به رویاهایشان وارد ماجراهایی پیچیده می‌شوند.